تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

چالش باستان‌گرایی و نژادپرستی در سال‌های آتی



متاسفانه برخی از روزنامه‌های اصلاح طلب، همچنان ستون های خود را در اختیار افراد و گرایش‌های خطرناک پان‌ایرانیست، شووینیست، نژادپرست و رسما باستان‌گرا قرار می‌دهند که در حال شکل‌دادن به نسل جدیدی از پان‌ایرانیست‌های فاشیست در ایران هستند. ... با گستاخی و وقاحت تمام، انگشت اتهام را به سوی اقوام ایرانی به خصوص عرب های ایران می‌گیرند.  
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 دکتر ناصر فکوهی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مدیر موسسه "انسان‌شناسی و فرهنگ"
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

از فرازهای سخنرانی پس از انتخابات آقای روحانی جمله ای بود که ایشان  از وحدت ایران در قالب همگرایی همه قومیت‌های آن، با ذکر نام آن‌ها از جمله کردها، عرب‌ها، گیلک ها و مازنی ها و ... نام برده بودند. این امر در راستای برنامه های دولت ایشان از دوره نخست بود و باید  اذعان کرد که همانگونه که دولت ایشان وعده داده بود، برای نخستین بار  تدریس زبان‌های قومی در برخی از مناطق مربوط  آغاز شدند و اصل 15 قانون اساسی  پس از ده‌ها سال و برغم فشار بسیار شدید از طرف پان‌ایرانیست‌ها و  گروه‌های شوینیست و باستان‌گرای ضد‌انقلاب به اجرا در‌آمد. این رویکرد به حق، با پاسخ مثبتی از جانب همه هموطنان ما و از جمله در مناطق قومی  روبرو شد که رای بالایی را به دولت جدید ایشان دادند و با اهداف انقلاب اسلامی تجدید عهد کردند.همین نکته البته درباره موضوع عدالت اجتماعی نیز مطرح بوده و هست. انتقادی که ما چندین بار از دولت نخست ایشان کردیم، آن بود که برغم همه نکات مثبت خود در حوزه اقتصادی، هنوز سیاست‌های نولیبرالی را در بسیاری از بخش‌ها پیش می‌برد در حالی که باید چرخشی اساسی در این زمینه به طرف شکل‌دادن به یک دولت رفاه برای همه ایرانیان در زمینه‌های بهداشت و آموزش و مسکن و مهار تورم در آینده  انجام بگیرد، در حالی که اگر کمک هزینه‌ای هم داده می شود(یارانه) خاص اقشار فقیر باشد. اما در این یادداشت کوتاه  فرصت پرداختن به این موضوع که در آینده به آن خواهیم پرداخت، نیست.  
بحث ما در این یادداشت کوتاه، اشاره به موضوعی است که در حال حاضر شاید چندان برای دولت و برای مردم ما نگران‌کننده به نظر نرسد، اما چنین است و می‌تواند در آینده خطرات باز هم بیشتری را به همراه بیاورد: اقلیت‌های فرهنگی مذهبی ایران امروز در منطقه خاور‌میانه شاید از بالاترین حد از آزادی برخوردار باشند، ولی هنوز راه زیادی برای رسیدن به موقعیتی آرمانی و قابل دفاع کامل در پیش داریم. این امر را می‌توان هم در مورد اقلیت‌های غیر شیعی مسلمان گفت، هم درباره اقلیت‌های مذهبی غیر‌مسلمان. اقوام ایرانی، از این لحاظ  نباید به مثابه «اقلیت» مطرح شوند زیرا ایران مجموعه‌ای از این اقوام است و چیزی خارج از اقوام و زبان‌های ایرانی این کشور را نمی سازد و هیچ سلسله‌مراتبی در یک جهت یا در جهت دیگر قابل قبول نیست.

از این لحاظ باید روشن باشد که دفاع  درست و به حق ما از زبان  فارسی به مثابه یک زبان ملی و بین المللی  به معنی دفاع ما از قومیتی با عنوان «فارس» و از آن بی معنا تر  «نژاد»ی به نام «آریایی» که هیچ کدام وجود خارجی  به معنای جدید و علمی کلمه ندارند، نیست. اولا آنچه در ایران «قوم فارس» نامیده شده، برخلاف نظری  رایج شده به وسیله مستشرقین، فاقد اولین مشخصات قومی از لحاظ انسان شاختی است مثل حتی نام «فارس» ها، که خودشان نیز خود را فارس خطاب نمی کنند(کاری که دیگر اقوام نسبت به آنها و خود می کنند، زیرا  مبنایشان زبانی است)، نه اسطوره شناسی فارس وجود دارد و نه «زبان فارس» (مثل فرضا" زبان کُردی یا زبان عربی) و زبان «فارسی» یا دقیق تر پارسی در سه نمونه باستان و میانه و جدیدش را باید از آنچه یک زبان قومی نامیده می شود،  جدا کرد.
آنچه قوم فارس نامیده می شود نیز در واقع ترکیبی از جمعیت های بسیار گوناگون  پارسی زبان هستند که در گویش های بسیار متفاوت  وجود دارند، گویش هایی گاه چنان متفاوت که گاه برای یکدیگر نیز غیر قابل درک هستند (این البته در برخی دیگر از زبان های ایران نیز صادق است) و این ربطی به زبان فارسی ندارد. اما «نژاد»؛ نه تنها مفهوم نژاد یعنی پدیده و واقعیتی مبتنی بر شباهت های  جسمانی و روانی  افرادی که در یک پهنه زندگی می کنند به طور کامل منسوخ و از لحاظ علمی بی پایه است، بلکه مفهوم «آریایی» نیز که واژه «ایران» احتمالا از آن آمده است،  اشاره به گروه قومی، جمعیتی یا  مردمی خاصی نداشته است، و هر چند به تعبیر برخی از ایران شناسان از جمله گراردو نیولی این واژه برای  ساکنان این پهنه  معنایی «قومی» هم داشته است، موضوع بسیار مناقشه برانگیز  است و در این باره می توانیم به  نظرات پیر بریان استاد و صاحب کُرسی  کلژ دو فرانس و متخصص ایران هخامنشی و یونان و مقدونیه آلکساندر (اسکندر) استناد بدهیم که بسیار جدید تر و هم اکنون  مهم ترین دانشمند در این زمینه به حساب می آید. اما باز هم «قومی» بودن در معنای امروزین انسانشناختی  مورد تردید بسیار است .

این واژه به نظر نامی عام و صفتی بوده است به همان معنای «نجیب» که در برخی از زبان های باستانی آن منطقه از حدود هزاره دوم پیش از میلاد به این سو رایج بوده است. به عبارت دیگر این‌ها اقوام و مردمانی بوده اند مختلف و «نجیب» (معنای اصلی آریایی) که از هزاران سال پیش رفته رفته در این پهنه، «پهنه انسان‌های نجیب»، ساکن شده‌اند و به اقوام و ادیان گوناگون تعلق داشته اند؛ از لحاظ ژنتیک هم یکدست بودن ساکنان این پهنه یا هر پهنه دیگر انسانی به صورت مطلق سخن بی ربطی است و در مطالعات جدید ژنتیک رد شده اند.

اما زبان فارسی جدید را  نیز باید محصول تلاش  بیش از یکصد سال معاصر ایرانیان و  تلاش بیش از هزارسال ِ شاعران و نویسندگان ایران از همه اقوام آن بوده است و به همه آنها تعلق دارد. افتخار ما از لحاظ سیاسی امروز آن است که  گاه برای مثال در مورد اقلیت های دینی غیرمسلمان، آنها از لحاظ رقم  بسیار کوچک هستند، اما پیشینه دراز مدت در کشور ما داشته و همگی  خدماتی تاثیر گزار در ساختن تاریخ و فرهنگ کشور ما در کارنامه خود دارند و به همین ترتیب نیز از حق نماینده داشتن در مجالس قانونگذاری ما برخوردارند.
دولت جدید و چالش باستان‌گرایی و نژادپرستی در سال‌های آتی

همه این گروه‌های بزرگ کوچک در کنار همه مردم ایران، همگی خود را جزئی تفکیک ناپذیر از ایرانیان در وحدت ملی‌شان می دانند و در  وفاداری آنها به  این پهنه  و در پیشینه آنها در دفاع از کشور در دوران دفاع مقدس کم ترین شکی نمی‌توان روا داشت. این نکته‌ای است که به درستی از طرف  رئیس جمهور محترم مطرح شده است.

اما متاسفانه  همزمان با این سخنان، برخی از روزنامه‌های موسوم به اصلاح طلب، همچنان ستون های خود را در اختیار افراد و گرایش‌های خطرناک پان‌ایرانیست، ضد‌ملی، ضدانقلاب، شووینیست، نژادپرست و رسما باستان‌گرا قرار می‌دهند که در حال شکل‌دادن به نسل جدیدی از پان‌ایرانیست‌های فاشیست در ایران هستند.  از مشخصات اصلی این گروه‌ها اینکه خود را به دروغ خود را کاملا  نسبت به  قدرت مرکزی وفادار نشان می‌دهند، اما با گستاخی و وقاحت تمام، انگشت اتهام را به سوی اقوام ایرانی به خصوص عرب های ایران می‌گیرند و به برخی گرایش های نژادپرستانه در نزد آدم‌هایی عقب‌مانده و بی‌فرهنگ از دو طرف در این زمینه دامن می‌زنند.

در نتیجه، دائما  بحث هایی انحرافی را پیش می‌کشند که گویی در جنگ تحمیلی، مساله، نه  تجاوز یک قدرت  دیکتاتوری و منفور بعثی به ایران  به مثابه یک کشور  مستقل و  چند‌فرهنگی بوده، بلکه  ما با  نمونه‌ای جدید  از جنگ میان «عرب ها» و «پارسیان»  روبرو بوده‌ایم. سخنی که دقیقا به وسیله صدام در تمام طول  جنگ‌تحمیلی  مطرح شده‌بود. چنانکه دائما از  خیالاتی انحرافی و حوادثی تاریخی چون «قادسیه»  سخن می‌گفت تا  «برتری عرب بر عجم» را  به عنوان هدف اصلی جنگ مطرح کند. این در حالی بود که در ایران هرگز  گفتمان رسمی به طرف  استفاده از  بحث‌های انحرافی نژاد‌پرستانه نرفت و در این رویداد بزرگ، عرب‌های خوزستان  از بزرگترین مدافعان  کشور بودند و لحظه ای  در ذهن و  رفتار خود  تردیدی در دفاع از کشور خویش نشان ندادند: هزاران  تن از این جوانان شهید شدند  تا از  ایران و پایندگی و آینده آن دفاع کنند. برای این جوانان لحظه ای جنگ به معنای  جنگ «فارس و عرب» نبود.

اما متاسفانه برخی روزنامه های اصلاح طلب در روزهای اخیر و البته پیش از آن،  بار دیگر  همچون سال های گذشته که نظریه مطرود «اسلام ایرانی» در نمونه دولت های نهم و دهم مطرح شد، شروع به  ارائه تزهای باستان‌گرایانه کرده اند و زبان عربی و برخی مطالبات شهری مثلا برای نامگذاری خیابان‌ها را – که خود بحثی جداگانه و مفصل را می‌طلبد-  بهانه‌ای کرده‌اند که به هموطنان عرب تبار ما حمله کنند.

این کار بارها و بارها تاکنون در رسانه‌های کشور انجام شده است و توهین‌های قومی و زبانی و  نژادپرستانه از سوی مجریان، برنامه نویسان، طنزنویسان و ... مطرح شده است و هر بار بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان ناچار به دخالت شده اند تا بگویند که زبان، فرهنگ، لباس، آشپزی،  فرهنگ زندگی روزمره، مناسک، سبک‌های زندگی و هزاران هزار جلوه دیگر از زندگی مردم  ما با تنوع عظیمی که دارند، برای ما یک شانس بزرگ است که باید  قدر این نعمت را بدانیم و اینکه ما  فرهنگ های گوناگون، بیش از 50 زبان  و صدها گویش داریم، اینکه سنت‌های ما  در بخش‌های مختلف کشور  چنین رنگارنگ و  غنی هستند یک شانس است که  هر کشوری از آن برخوردار نبوده و اگر هم  بوده توان مدیریتش را نداشته‌است.

ما از لحاظ تاریخی هم همواره چنین بوده ایم و هم تقریبا همواره  قادر به مدیریت این موقعیت به سود همه ساکنان این پهنه و آینده آنها. اینجاست که باید دولت آینده از چالشی بزرگ در برابر خود و خطری که همه ما را تهدید می‌کند، برحذر باشد و  هر چه زودتر در برابر گرایش‌های پان‌ایرانیستی و باستان‌گرا در هر رده  و از جانب هر کسی مطرح شود و البته از طرف دیگر با هر‌گونه تمایلات قوم گرایانه و ضد‌ملی و واگرایانه جلوگیری و برخورد  کند. اما اعتماد ما با توجه به تاریخ این پهنه بسیار بیشتر به اقوام این کشور است که در طول هزاران سال نشان داده اند به آن پایبند هستند تا به به افرادی که خود را به اصطلاح «متخصص»، «نخبگان فکری» و «روشنفکران» و «دانشگاهیان»ی معرفی می‌کنند  که  بیشترین گسست را با مردم دارند و  خود را تافته جدا بافته می‌دانند و می‌خواهند برای مردم تعیین تکلیف کنند و با  پناه گرفتن دروغین زیر تظاهر به حمایت‌شان از دولت مرکزی، در واقع این دولت را به سوی  تخریب خودش  هدایت ‌کنند.

باستان‌گرایی، همواره جز خیانت و سرسپردگی به قدرت‌های بیانه کاری در این کشور نکرده، هرگز در ایران هیچ شانسی نداشته و هرگز شانسی نخواهد داشت. ایرانی که باستان‌گرایان از آن صحبت می‌کنند هرگز در  هیچ زمانی در  کشور ما وجود نداشته‌است و به شهادت بزرگترین ایران‌شناسان جهان، چیزی نیست جز ملغمه‌ای از نداشتن دانش نسبت به جهان باستان و تاریخ ایران و تمایلات راست سیاسی و خودباختگی دربرابر قدرت های بیگانه‌ای که  دائما  عصر طلایی پیش از انقلاب  به ویژه دوره پهلوی اول را در زرورقی دروغین برای مردم ما  به نمایش می گذارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد