تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

نسل کشی ارامنه و جیلوها در ارومیه، سلماس و سولدوز

این اغواگری همیشگی غربی هاست، زمانی هلوکاست را نماد مظلومیت خود مطرح می کنند و زمانی دیگر هر عکس و تصویر بی صاحب و بی نشانی را به عنوان نسل کشی ارامنه جا می زنند! اما هرگز هیچ تصویری و هیچ مطلبی از جنایت ارامنه و جیلوها در ارومیه، سلماس و سولدوز ارائه نمی شود. براستی چرا کشتار هموطنان خود در کشور ایران به دست همین مدعیان نسل کشی هرگز به چشم نمی آید اما همیشه خدا هلوکاست و نسل کشی ارامنه که اصلا ارتباطی هم به ما ندارد هر سال و هر سال تکرار می شود براستی چرا؟ 

 ارمنیها و آسوری های مسیحی منطقه «جیلو» واقع  در ترکیه- بعد از خروج نیروی روسیه از منطقه تحت فشار کوچ اجباری  قرار گرفته و 12 هزار خانوار به شهر اورمیه کوچیدند و از سوی مردم مورد حمایت و مهربانی قرار گرفتند.

بخشی از اینان که به همراه زن و بچه  آمده بودند مسلح بودند  و ایده های حزب داشناکسیون را با خود داشتند. تصمیم میگیرند آنها را در ارومیه پیاده کنند. و کشور مستقلی به مرکزیت ارومیه تشکیل داده و نقشه ارمنستان بزرگ را تکمیل کنند. رهبر این مهاجران «مارشیمون» آسوری بود که بعدها در ملاقات با سیمیتقو توسط خود او کشته شد. جیلوها زندگی صلح آمیز آسوری و ارمنی های ایرانی را نیز در منطقه به خون آلودند. نقشه ی ماجراجویانه و غیر عملی ارمستان بزرگ و یا کشور ارمنستان به مرکزیت ارومیه - باعث چنان کشت و کشتاری در منطقه شد که بیشتر به نسل کشی شباهت دارد تا به چیزهای دیگر.

 در آغاز قرن بیستم، گروه های مسلح ارمنی و آشوری تحت حمایت مالی و ایدئوژیک هم‌کیشان ثروتمندشان در اروپا و روسیه به تبلیغ ایدئولوژی افراطی ملی‌گرایانه خود و پروژه تشکیل کشور ارمنی-مسیحی از دریا تا دریا (خزر-مدیترانه) می‌پرداختند و برای این منظور اقدام به کشتار بزرگی معروف به «فاجعه جیلولوق» در منطقه شمال غرب ایران، یعنی ارومیه، خوی، سلماس و سولدوز کردند اما هرگز توسط محافل سیاسی، رسانه‌ها و مراکز علمی مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است.

این ایدئولوژی که اساس آن همانند تشکیل کشور اسرائیل بر مبنای تجمیع ارامنه سراسر دنیا در سرزمین های به اصطلاح تاریخی استوار بود دستمایه ای شد تا استعمارگران برای پیشبرد منافع خود از گروه های مسلح ارمنی و آشوری برای اشغال بخشی از منطقه شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) حمایت کنند.

بخش بزرگی از آشوریها در 22 جولای 1915 به ارومیه، سلماس و خوی آمدند. شمار این مهاجران را 12 هزار خانوار(حدود 60 هزار نفر) ذکر کرده اند. 20 هزار خانوار ارمنی و آسوری نیز از قبل در سلماس، سولدوز و ارومیه بودند که با احتساب آنان نزدیک به 160 هزار جمعیت آشوری-ارمنی را تشکیل می دادند.

مارشیمون در دوم ژانویه 1916 دعوتنامه ای از روسیه برای بازدید از این کشور دریافت و از طریف جلفا عازم تفلیس شد. در این سفر روسیه پیشنهاد تشکیل یک تیپ آشوری را کرد. پیشنهادی که روسیه دو سال قبل از آن به اکراد منطقه داده بود. در نتیجه جلسه مارشیمون و روس ها مقرر شد اسلحه و مهمات با قطار از طریق تفلیس به تبریز و وان ارسال شود. این خبر در 4 فوریه 1916 در نشریه آلمانی Frunkurter zeytung درج شده است. البته ناگفته نماند که با انقلاب اکتبر، روس ها شروع به خروج از بسیاری از اراضی تحت اشغالشان شدند. ارامنه- آشوری ها نیز با اینکه سلاح‌های به جا مانده از آنان را صاحب شده بودند، از خلا قدرت روس‌ها و وورد مجدد عثمانی به ارومیه و سلماس هراس داشتند.

اسماعیل سیمیتقو و مسترشت 

کشیش ویلیام امبرزشت و امضای فرمان قتل عام مردم اورمیه در غائله جیلوها

در واقع مارشیمون چون می دانست رویایش بسیار بلندپروازانه است و توان محافظت از مناطق اشغال شده را ندارد، در صدد اتحاد با یکی از رهبران طایقه کردی شیکاک به نام سیمتقو که در کهنه شهر سلماس اقامت داشت برآمد. البته این دیدار در راستای خواست بریتانیا و فرانسه برای اتحاد با سیمتقو علیه عثمانی و اشغال غرب ایران و آذربایجان نیز بود. حتی با همکاری یکدیگر قصد داشتند تا نزدیک تبریز نیز بیایند. اما سیمتکو در دیداری که قرار بود موضوع آن چگونگی همکاری ها باشد، به دلیل شکی که به مارشیمون و اینکه سیمتکو در دولت آینده سهمی نخواهد شد، وی را به قتل رساند.

 جیلوها با قتل مارشیمون به دست سیمتکو (که ربطی به مردم أذربایحان نداشت و او حتی در دوره ای به قتل و غارت این مردم نیز دست زده بود) برای گرفتن انتقام به سمت کهنه شهر و قلعه چهریق در نزدیکی این شهر که محل اقامت سیمتکو بود حرکت کردند اما وی فرار کرده بود و مردم بی دفاع محلی به جای وی قربانی شدند و آن روز صدها تن از مردم محلی به قتل رسیدند.

 پس از مارشیمون پطروس مسولیت فرماندهی نیروهای مسیحی را برعهده گرفت. سلماس با ورود قوایی که از طرف حاکم آزربایجان و با فشار مردم تبریز فرستاده شده بود و همچنین نیروهای امیر ارشد از قره داغ و پیوستن نیروهایی کمکی از خوی نیز نتوانست مقاومت کند و جیلوها چند صد تن را کشته و نزدیک به چهل هزار نفر را از شهر اخراج کردند. بسیاری این مهاجرین اجباری از آنان در راه جان باختند و برخی نیز از طرف سیمتکو غارت یا کشته شدند.

 

غائله مارشیمون- سیمیتقو و بازی های استعمار

نیکیتین سفیر روس و سیمیتقو در کنار خواهر مارشیمون رهبر جیلوها

در 22 فوریه 1918 ده ها هزار قوای ارمنی-آشوری ظرف سه روز با کشتار و یغمایی بی رحمانه، بر این شهر و روستاهای مجاور مسلط شد. مستندات تاریخی تعداد کشته های آن روز را حدود 12هزار (در برخی بیشتر از آن) نفر عنوان می کنند. روستاهایی مانند قهرمانلو، چیچکلو، کهنه‌شهر، عسگر آباد، نازلو و اوصالو از جمله دهاتی هستند که شاهد شدیدترین نوع نسل کشی از طرف جیلوها-ارامنه بودند.

 در این سه روز تلاش علمای شهر و حکومت کارساز نشد و کنسول های آمریکا، روسیه و نمایندگان بریتانیا و فرانسه نیز تقریبا به نفع مسیحیان بی طرف بودند. در 25 فوریه اهالی ارومیه به دلیل نداشتن سلاح و نبود کمک تسلیم می شوند. بعد از سقوط شهر وضعیت وخیم تر می شد. جیلوها به خانه های مردم ریخته و غارت می کردند. دهات اطراف نیز از طرف جیلوها و به بهانه خلع سلاح تقریبا خالی از سکنه شده بودند و مردم فراری از شهرها از سرما و قحطی جان می باختند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد