تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

کوروش یا ذوالقرنین!

شخصیت تاریخی کوروش کبیر همان طور که هست باید باقی بماند و از قدیس سازی و یا تخریب و انکار وجود شخصی بنام کوروش در صحنه تاریخ برحذر بود!

کتاب های اقماری کتاب مقدس یا کتاب عهد عتیق و در راستای همین یهودی ها درصدد قدیس سازی تا حد پیامبر و ذوالقرنین از کوروش هستند، و این در حالی است که ما به شدت در خصوص شخصیت تاریخی کوروش با کمبود منابع مستند و دست اول ربرو هستیم. سکوتی بهت آور که تا زمان شکل گیری انجمن سری محمد علی فروغی با انبوهی از ادیبان تیزهوش در عصر پهلوی استمرار دارد.  

 

 حتی محمد علی فروغی در همان ابتدای آغاز نهضت انجمن ادبی و تاریخی خود از وجود شخصی به نام کوروش بی خبر است! فروغی تلاش فراوانی در تقویت سازه‌های فرهنگی ایران باستان دارد، از این روی نمی‌تواند حتی کوچک‌ترین پدیده‌ای را در تقویت این بنیادها نادیده بگیرد. حالا جای نشان دادن یکی از شگفت‌ترین داوری‌های تاریخی اوست. او در کتاب «تاریخ مختصر ایران» که در آغازین سالیان به قدرت رسیدن رضاخان و برای تدریس در کلاس‌های سوم و چهارم به نگارش درآورده، اساساً سلسله هخامنشیان و نیز پدیده‌ای بنام «کوروش» را ندیده است و نمی شناسد!
اما پس از این و به یکباره نام کوروش در راس هرم تاریخی ایران می درخشد و کتاب قطور ایران باستان نوشته حسن پیرنیا ملقب به مشیردوله و یکی از اعضای اصلی انجمن ادبی محمد علی فروغی، یک سیستم نظامند با جزئیات دقیق از سلسله های ایرانی و با استناد به منابع تاریخی یونانی که پیش از آن حتی خود محمد علی فروغی چندان اطلاعی ندارد، ارائه می دهد که در راس آن هخامنشیان و کوروش کبیر قرار دارد.

چه خواهید گفت اگر بگویم نام کوروش حتی برای یکبار هم در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نیامده است و این شعر معروف: بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی ... اصلا در شاهنامه فردوسی وجود خارجی ندارد و یکی از جعلیاتی است که مدام از طرف طیف نژاد پرست در تحقیر و تضعیف اقوام ایرانی مورد استناد قرار می گیرد آنهم بنام شاهنامه در حالی که در شاهنامه اصلا چنین شعری وجود ندارد!

و این سکوت مرگبار بی خبری از کوروش تنها به شاهنامه ختم نمی شود بلکه نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیز نیامده است. حتی نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیست! نه در متون پهلوی اشکانی، نه در متون پهلوی ساسانی، نه در متون مانوی، و نه در شعر و ادبیات فارسی در هیچ یک ذکری از کوروش نشده است، به جز در دو جا یک‌بار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر مشهد مادر سلیمان، پاسارگاد و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند.
نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است.
این همه‌ی آنچه بود که در متون ایرانی در باره‌ی کوروش آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کوروش نشان می‌دهد که ایرانیان با این ‌که اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کوروش در بهترین حالت برای ایرانیان گویا شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان چندان اهمیتی قائل نبوده‌اند.

اما اکنون با توجه به منابع موجود و منابع ایرانی و یونانی از هردوت تا گزنفون با فردی آشنا هستیم به نام کوروش کبیر که بزرگ امپراطوری زمان خویش را ایجاد کرد.
کوروش در راستای استمرار امپراطوری خود یورش و حمله های فراوانی به فلمروهای دیگر اقوام برد، از جنگ با پدربزرگ  خود آستیاک و مادها تا لیدی و بابل، جنگ ها اتفاق افتاد، خون ها ریخته شد و شهر ها ویران شد و در نهایت امپراطوری بزرگ هخامنشیان تاسیس شد و در راستای گسترش همین امپراطوری به دست مساگت ها و ملکه تومیریس کشته شد.
نباید از کوروش قدیس و پیامبر و ذوالقرنین ساخت و نه با توجه به کمبود منابع و اسناد دست اول، اقدام به انکار شخصیت تاریخی کوروش نمود. کوروش در زمان خود بزرگ امپراطور جهان بود!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد