تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

پرسش هایی پیرامون تاریخ ایران باستان


نیک می دانیم که مسئله ایران باستان همیشه چماقی بوده است که بر سر اسلام و تشیع به دست فروغی و نوچه های او ساخته و پرداخته شده است. و سازمان میراث فرهنگی میراثخوار همان میراث شوم است. شاید برخی از کشورهای اسلامی به واسطه داشتن تاریخی یک دست بدون ابتلا به این دوئالیسم از این مسئله و مشکل آسوده باشند . منتها وجود تاریخی نه چندان پروضوح ایران باستان همیشه در دستان برخی برای کوبیدن قومیت ها و تقابل با اسلام و تشیع در ایران علم شده است.  

در حالی که اکثر این حضرات که منادی ایران باستان هستند اگر ذره ای از این فرهنگ باستانی در زندگی عینی و روزمره شان حضور داشته باشد. اینان شعار ایران باستان می دهند منتها زندگی عملی شان چیزی جز تبلور عینی و واقعی غرب زدگی نیست. گاهی به اعراب می تازند و گاهی به ترکها . ولی اینان بیشتر با تشیع و اسلام سر ناسازگاری دارند و ایران باستان دسیسه ای است در دست آنان.

این حضرات چنان در احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی خود پیش می روند که هرچه بعد از ساسانیان بر ایران رفته است را به دیده تحقیر می نگرند. در واقع حاضرند نیاکان و آل و تبار خود پس از ساسانیان را به لجن بکشند صرفا در قبال ایران باستان.گویی که پس از ساسانیان اجداد ایشان نا فرهیخته ، امل ، و بیابانگرد و متوحش بوده اند. در حالی که براستی در ایران باستان اگر چیزی هم بوده باشد که به نظر می رسد چیزی در خور تفکر و توجه نبوده است به گردن سلوکیها و کتاب سوزی اعراب و تاخت و تاز ترکها نسبت می دهند.

در حالی که شوونیست ها به اعراب و ترک ها و قومیت ها می تازند میراث ماندگار از عصر خوارزمشاهیان تا قاجار را جزو ما یملک خود بر می شمارند و در حالی که با دست به آغوش می کشند با پا به قومیت ها تیپا می زنند و این دقیقا در حالی است که به گواهی تاریخ از سامانیان و خوارزمشاهیان تا قاجار حکومتی جز ترک بر ایران نرفته است.

چه آثاری از ایران باستان جز یکی دوکتاب کلیله و دمنه و داستان جفنگ و مشمئزکننده ویس و رامین... پادشاه و امپراطور کبیر ایران زمین کتابی را از هند به ایران می کشاند که داستان هایی از زبان حیوانات است! و تخت جمشید (که رونوشتی است از هنر معماری یونان و رم باستان) به یادگار مانده است. طاق کسری ماندگار عصر طلایی ساسانیان (کاخ خسرو پرویز) در برابر تخت جمشید چیزی جز خشت و گل نمی نماید و دیگر هیچ!  بگذریم از ازدواج با محارم که براستی از مشمئز کننده ترین حوادث نادر در تاریخ بشریت در طول تاریخ حیات انسان است.


می گویند اعراب کتاب ها را سوختند می پرسم به فرض که اعراب کتابخانه ها را به آتش کشیدند پس این مردم فرهیخته آیا در پستوی خانه ها و در گنجه  مادر بزرگ هایشان کتابی نداشتند تا به یادگار ماند؟؟


یکی به نام ایرانی و ایران باستان پرستی به تشیع  می تازد و دیگری به نام تشیع و در قالب دراویش و تصوف به تحریف تشیع می پردازد. و آن دیگری به نام روشنفکر و غرب زدگی سکولاریسم غربی را پیش می راند. براستی در این میان تکلیف چیست؟ چگونه می توان در برابر این هجمه گسترده و همه گیر پاسخگو بود؟
من نظزیات پور پیرار را به شکلی که مطرح می نمایند نمی پذیرم منتها حضور چنین تفکری را برای شکستن بت تاریخ 2500 ساله برخی از اصحاب و رجال امری مبارک می شمارم. چون براستی این حضرات نه تنها قومیت ها و زبان های دیگر را به دیده تحقیر می نگرند بلکه در ستایش تا حد پرستش ایران باستان نیاکان و خان و مان 1400 ساله خود را پس از انقراظ ساسانیان لگد کوب می کنند. خوب لابد پورپیرار چماق درخوری است برای چماق بدستانی که سال هاست به دست این حضرات بر گرده اسلام و تشیع بلند شده است.بگذریم از مسئله ناسیونالیستی که براستی که چه جفا ها که بر قومیت ها نرفته است.

میخواهم بگویم از تحریف تاریخی قاطبه شوونیست ها و پان فارسیست ها از تحریف تاریخی پوپیرار نباید چندان شگفت زده بود. شاید این یک انتقام تاریخی از تحریف و بلوف تاریخی این حضرات باشد. به هر صورت شاید با این تقدیر تاریخی موازنه تاریخی بر قرار گردد.

در خصوص جناب پور پیرار و ایران باستان پرستان همان طور که گفتم هردو به نوعی ساخته و پرداخته دست های پنهانی است که نسبت به آن نمی توان بدگمان نبود. هم بر پور پیرار که به نفی تاریخ و واقعیت می پردازد و هم جبهه مقابل او که به چیدمان تاریخی فروغی یهودی زاده و نوچه های یهودی زاده اش تکیه زده تا بر ایران 1400 ساله بتازند.

ایراد نظریه هردو گروه به نفی واقعیت تاریخی منجر می شود. در واقع این سئوال پیش می آید : آیا واقعیت آنچیزی است که مورخ نگاشته است. و تاریخ مولود مورخ است؟ ایا مورخ با تفسیر و تأویل امور واقع تاریخ را تقریر می‌کند؟

به نظر می رسد ادعای پور پیرار بر این نظریه استوار است. لیکن در این صورت واقعیت چه وجهی از حقیقت را خواهد داشت؟ چگونه می توان واقعیت تاریخی را از دست ساخت مورخ مصون داشت؟ آیا دیگر می توان به واقعیت به عنوان یک تجربه واقعی متکی بود؟ این در واقع سلاخی واقعیت به پای ذهنیت شکاک و مسموم  از یک واقعیت تاریخی خواهد بود. این نهایت نهلیسم تاریخی و یکی از گمراه کننده ترین تجربه تاریخی خواهد بود . آنهم به نام زدودن ابهام از واقعیت تاریخی.

پور پیرار بیش از این که توانسته باشد ابهام تاریخی و بدگمانی تاریخی را برطرف نماید دو صد چندان ابهام و بدگمانی نسبت به واقعیت تاریخی افزوده است. جالب این است که اگر تاریخ مولود مورخ است ، مورخ نیز به عصر خود تعلق دارد و  مورخ پیش از اینکه شروع به نگارش کند، خود محصول تاریخ است.

در این صورت واقعیت تاریخی دوچندان در پرده ابهام فرو می رود به طوری که دیگر هرگز نمی توان به هیچ سند تاریخی اتکا نمود. تاریخ مولود مورخ می شود و مورخ نیز خود مولود زمان خود و عصر خود و تاریخ خود می باشد.

تاریخی که پرداخته مورخ است و مورخی که ساخته و پرداخته تاریخ ساخته و پرداخته مورخ . گمان نمی کنم از این دور و تسلسل بتوان راهی به کور سوی حقیقت گشود.افراط و تفریط این حضرات نتیجه ای غیر از این نخواهد داشت.



آیا وقت آن فرا نرسیده است که طبیبانه از مکتب شوونیسم ایرانی پرسید :


1 چرا على رغم تبلیغات ادعایى مبنى بر بزرگداشت تاریخ 2500 سال سلطنت و پادشاهى در کشور ایران، جشن‏هاى 2500 ساله، صرفا با هدف نکوداشت‏ خاطره و تاریخ عزیمت یهودیان از بابل به ایران و بیت المقدس در زمان کوروش، در سال 539 قبل‏ از میلاد برگزار شد ؟

2 در تاریخ ایران باستان بر ساخته چرا دولت عیلام و ماد در تاریخ ایران باستان به عنوان دولت مقتدر قبل از هخامنشی نادیده گرفته می شود؟

3 در تاریخ ایران باستان بر ساخته چرا دولت 500 ساله  اشکانیان به عنوان حکومت ما بعد از هخامنشیان هرگز به چشم نمی آید؟

4 در تاریخ ایران باستان بر ساخته چرا از آثار دولت های ما قبل ورود آریایی ها (آشوری ها ، عیلامیان ، بابل، ماننا و ... ) سخنی به میان نمی آید و آن ها چگونه تار و مار شدند؟

5 در تاریخ ایران برساخته چرا تخت جمشید عظیم ساختمان سنگی باستانی ایران رونوشتی از آثار یونان و روم  و کاخ کسرا در عصر ساسانی عظیم ساختمان خشتی است؟

6 در تاریخ ایران برساخته چرا هر فقر معنوی و مادی خصوصا فقدان کتاب و آثار مکتوب را به تاخت و تاز ترکها و کتاب سوزی اعراب نسبت می دهند اما هرگز سخنی از لشکر کشی سلوکیها به میان نمی آورند؟

7 در تاریخ ایران برساخته چرا با برساخت آثار تصنعی و جایگزینی آثار اقوام و ملل دیگر بنام آثار هخامنشی در صدد بزرگ نمایی صرفا عصر طلایی هخامنشی هستند؟

گویا دست های پنهانی در کار است تا  هرگز سخنی از مادها و  اشکانیان به میان نیاید. بگذریم از آنچه که از آشوریها و ایلامی ها و آثار باقی مانده از تمدن آن ها نه تنها یادی هم نمی شود بلکه هزاران الواح گلی ایلامی و آشوری بدست کاوشگران شیکاکو سرقت و هرگز باز پس داده نمی شود. چرا که حضور با عظمت تمدن آنها تمدن هخامنشیان را بی فروغ خواهد ساخت.

و این دست های پنهان بر آن است تا با بی فروغ کردن عظمت آشوری ها، ایلامی ها و مادها و حتی اشکانیان فقر مادی و معنوی برای عظمت بخشیدن به عصر هخامنشی را تا حد امکان دست و پا نمایند و در مواقعی که امکان چنین اغواگری تاریخی وجود ندارد آن را به کتاب سوزی اعراب و تاخت و تاز ترکها نسبت دهند.

پاسخ تمامی این سوال ها تنها در اغواگری و برساخت تاریخی خود خواسته از سوی کابالیسم و فراماسونری و سارقان فرهنگ و تمدن ملل دیگر نهفته است:

تجلیل از کوروش و بزرگداشت آزادی یهودیان، تجلیل از خشیارشاه و بزرگداشت استر و مردخای و پاسداشت عید پوریم، تقابل بین دین باستانی و  اسلام، تحریک احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی، تقابل بین اقوام و جنگ نژادی، تحقیر ایران 1400 ساله اسلامی در برابر عظمت 2500 ساله باستانی، و در نهایت مشغول و مشعوف ساختن  بزرگ اندیشه های ایران زمین به برماند های گذشته و آنچه که امروز آن را مکتب ایرانی می نامند!!

در تفکر کابالیسم و  الیناسیون غربی مهم نیست که یک ایرانی  یهودی یا مسیحی یا بودایی و  یا زرتشتی یا صوفی یا سنی یا پیرو مکتب ارسطو و حکمت متعالیه و عرفان های کذایی و ناسیونالیست در قالب مکتب ایرانی باشد. بلکه مهم این است:  هر چه می خواهد باشد فقط شیعه نباشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد