تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

تلبیس، جعل، تحریف و کتاب سازی در اندلس

مسیحیان اروپا، برای بازپس‌گیری سرزمین‌شان از مسلمانان، تلاش فیزیکی چندانی نکردند، بلکه با برنامه‌ریزی و تلاش فرهنگی چندین‌ساله، آرام و بی‌سروصدا، اندلس تازه مسلمان‌شده را، دوباره مسیحی کردند و از مسلمانان پس گرفتند.   

 

مسیحیان قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح‌گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند؛ در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا ‏کرده و با به گردش درآوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح‌گاه‌ها، جوانان مسلمان را به آن‌جا می‌کشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور می‌ساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند و این‌گونه بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند.

یک حمله نظامی در سال 1492 میلادی مسلمین را از پای در آورد. صد هزار نفر کشته شدند و بقیه تسلیم شدند و زندگی نکبت باری را تحت حکومت مسیحیت آغاز نمودند. اینان نیز یا به تدریج کشته می شدند و یا به دین مسیحیت می گرویدند. پس از مدتی مسیحیان به آنها نیز رحم ننمودند و دین آنها را تقیه حساب کرده و همه را از دم تیغ گذرانده یا به مهاجرت وادار نمودند.

بعد از بازپس گیری اندلس و اخراج مسلمانان این بار(با همان شیوه اغواگری و نیرنگ) نوبت دستکاری در نسخ خطی و دستبرد به گنجینه تاریخی کتابخانه ها برای تاریخ سازی و تحریف بود. در این راستا نسخ خطی تحریف و بنام مسلیمن کتاب ها نگاشته شد. تلبیس و نفوذ دانشمندان نامی به جامعه اسلامی از ابن عربی تا ابن رشد و ابن میمون و ابن خلدون و ...

اگر نگوییم برخی از دانشمندان نامی نفوذی و جاسوس بودند، حداقل دست ساخته همان مدارس و القائات و تفرجگاه های مسیحیان و یهودیان بودند.

فضای حاکم بر آن روز اندلس گویای روشن و مبرهن از نفوذ گسترده و تحریف و جعل و کتاب سازی و دانشمند سازی دارد و اساسا نیازی به استناد به یک نسخه که در ذیل آمده است نمی باشد. حتی آنقدر این نفوذ و دستبرد وسیع و گسترده است که احتمال جعل و ساختگی همین سند را نیز نمی توان دور از نظر داشت!


مسخ چهره؛ سرقت وتحریف میراث امّت،
کتابی ست چاپ 2005 بحرین که از سوی "گروه مطالعات و پژوهشِ: «انجمن فرهنگی-اجتماعیِ تجدید»، چاپ شده است.1
نویسنده یا نویسندگان این کتاب، سندی از زمان حکومت مسلمانان بر اندلس را نقل می کنند که نویسندۀ آن یکی از نسخه برداران نُسخ خطی عربی است.
نویسندۀ این سند ، مدعی است که در نسخه برداری از نسخ خطیِ اندیشمندان مسلمان، جعل و تحریف صورت گرفته است. این جاعل مسلمان اعتراف نموده که به همراه 150نفر دیگر مجبور به دستکاری و جعل نسخه های خطی بوده اند. و در این نُسخ، مطالب خلاف واقع بر ضد مسلمانان و عرب ها وارد کرده اند و بعنوان نمونه کتاب "مقدمۀ" ابن خلدون را ذکر می کند. علت این کارها؛ ناشی از دشمنی سیاسی و دینیِ حاکمان مسیحیِ اندلس با مسلمانان –که بدلیل سابقه شان در حکومت بر اندلس، میان شان با مسیحیان و سران اسپانیا دشمنی ایجاد شده است-، می باشد و سبب شده است تا یکی از سران سیاسی اسپانیا به نام فیلیپ؛ دستور به دستکاریِ نسخه های اصیل خطی اسلامی – عربی؛ و درج مطالب بر علیه عرب ها و مسلمانان را بدهد.
ترجمه چند صفحه از کتاب:
1-دانلود کتاب

«امروزه هر چقدر تلاش کنیم نمی توانیم به حقیقت جعل و حجم آن پی ببریم و آن را [بطور کامل] بررسی کنیم، و این امر به دلایل خاصی است که به آنها خواهیم پرداخت، اما بی شک می توانیم به نمونه هایی از آن همه، بپردازیم؛ که ما را به عمق جنایت، حدود و اثرات آن درکل بشریت آگاه می سازد. اما آنچه فریبکارانه تر و تلخ تر از تحریف یک حقیقت خاص است،- مانند کشف فرایند گردش خون که یک دانشمند آن را [متقلبانه] به خودش منسوب کرد- تلخ تر و فریبکارنه تر از آن[مورد جزئی]، فرایند دستکاری در منابع تمدن علمی انسان است. دستکاری هایی از قبیلِ هر آنچه مربوط به تعلقاتِ [عقیدتی] یا ملّی فرد باشد؛ با هدف محروم ساختن امت از علوم و میراث آن و محو نمودنش از حافظه تاریخ.
شخص عرب، هنگامی که صفحات تاریخ را ورق می زند، حق دارد آن وقتی که احساسی تلخ،[که هر لحظه]افزون و فروزان می گردد، در وجودش احساس کند. او در حالی شعارهایی به ظاهر افتخار آمیز می شنود که در باطن همچون سمی مهلک است.
پس از خروج عرب های مسلمان از اندلس، [در] آنجا بود که آن فاجعۀ ناگوار رخ داد: عملیات بزرگِ جعل،که با شدت هر چه تمام تر، بر نسخ خطی اسلامی، انجام گرفت. و پس از اینکه کار جعلِ نُسَخ جعلی در منابع[کتبی] عربی پایان یافت، این نُسخ به کتابخانه های ما راه یافت. آنچه رخ داد، نشان از جنایتی نه فقط در حق عرب، که در حق انسانیت بود. نُسخ خطیی که در کتابخانه های عربهای اندلس نگهداری می شد، مورد تحریف هدفمند و برنامه ریزی شده واقع شدند. اما خداوند خواست که اثری از مدارکی که دال بر این جنایت است، به ما برسد. پس چنین شد که مدرکی [از آن زمان] از زیرکار در رَود تا داستان این تحریف در نسخ خطی را روایت می کند، [این سند را] یکی از نسخه بردارانی که در یکی از صومعه های قلعه ها[در اندلس] زندانی بودند، بر جای نهاده؛ در حالی که مأموریت داشتند با خط عربی، به شیوه ی تحریف آمیزی، از نسخه های خطی،کتاب ها و تألیفات عربی، نسخه برداری کنند. و پس از اتمام فعالیت به وسیلۀ سم کشته و حذف فیزیکی می شدند.

این سند مهم که کمیت وکیفیت تحریف را به اثبات می رساند را، استاد ولید الحجّار؛ یکی از فرهیختگان سوریه ای در اسپانیا، توانست بدست بیاورد و آنرا در اثر معروف اش « سفر نیلوفر یا پایان کار امویان [اندلس]» نقل بکند.»


متن سند:
«بدان ای برادر! من برده ای مأمورم که از خود توان و نیرویی ندارد، و جز به دستوری از پادشاه فیلیپ، از فاس به طُلَیطِلَه(تولدو) بازنگشتم و از خزانۀ سلطان کتابهایی برایش حمل میکنم. اما به درستیکه، خدای توانایی که چیزی عاجزش نمی سازد، مقدر ساخت که راز دوست و هم نشین من آشکار شود، به همین دلیل، فیلیپ، وی را سمّی کشنده -که آنرا به درخواست وی از فاس همراه خود آورده ایم- خوراند. و از این بابت گریزی نیست [زیرا]که من نیز دیر یا زود به وسیله سم هلاک می شوم و هرگز آزاد و رها نخواهم بودتا خبر صد و پنجاه نسخه بردار را، که من یکی از آنهایم، منتشر [و فاش]کنم. ما شب و روز کار می کنیم تا آنچه از نسخه های خطی عربی که در اختیارمان هست را، باز نویسی کنیم.شاید خود جنابِ سلطان(که خدا عزت اش را پایدار گرداند) کسی بود که دستور داد کار ما را یکسره کنند؛ پس از آنکه اطلاع یافتیم نسخه برداران، چه تغییراتِ [تحریف آمیزی] در نسخه های خطی کتاب "العِبَر"[ابن خدون]، -که آنرا از خزانه اش با خودمان آوردیم-، انجام دادند. همانی که درعنوان نسخه اصلی اش کلمۀ "بربر" را دربر ندارد. ... بدان ای برادر! که این شهادت من است قبل از مرگ و من به خدای بزرگ و قادر و کریم قسم یاد می کنم؛که نسخه برداران موریسکاس را دیدم که متن کتاب "العِبَر" و همانند آن را بازنویسی می کنند و هر جا، در کتابِ ابن خلدون، اشاره ای به کلمه [و صفت] "أعرابی و بادیه نشین" است، آنرا با کلمۀ "عربی" جایگزین می کردند. و در آن، بر طبق ارادۀ سلطان ، فصل هایی کامل در مدح بربرها اضافه می کنند و بر حسب سلیقه صومعه نشینان، بدگوییِ عرب را نیز به همین صورت. و[در مقابل] فصل هایی کامل؛ دربارۀ آثار و نشانه های نیکِ عرب که ابن خلدون نوشته،حذف می کنند. بدان ای برادرمن!؛ سمی که با خودمان از فاس آوردیم، حقیقت را تا ابد از تمامی جهانیان به کل مخفی می دارد. و [باز] بدان؛ که در روز قیامت، این برگه شهادت من نزد پروردگارم است. و این فهرست که شهادت نامه ام در آن دفن شده است، تنها یکی از چهار فهرستی است که دربرگرفته نام کتبی راکه بر آنها تحریف و تغییر صورت گرفته است.
و کل آنچه مسلمانان متصور هستند نسبت به نسخه های اصیل خطیِ نگهداری شده درگنجینه هایشان[که واقعا اصیل اند]، همانا با خطی مشابه خط و امضاهای صاحبان اصلی شان، جعل شده است. من و همراهانی از موریسکانهای اسپانیایی که با من اند؛ منی که مسلمانی و عربیّت ام را پنهان می کنم؛ در این کار زشت، همکاری کرده ام؛ به تبعیت از مسلمانان اطرافم [که] بر خلاف میل شان، با یهودی زادگان کار می کنیم. همگی ما در خدمت إسکوریال و شاه فیلیپ ابله و ضعیف العقل هستیم که تصمیم گرفته است همه ما را از اندلس اخراج کند. پروردگارا، از قدرت خودت ات شرایطی مهیا کن تا این فهرست از این صومعه خارج شود. آنرا از این شکاف [به بیرون] پرتاب می کنم تا سالم باقی بماند و [شاید در آینده] به آن برسم یا یکی از مؤمنان آنرا [پیدا کند و] برهاند. پروردگارا این شهادت من است در روز قیامت. و اکنون شهادت می دهم که خدایی نیست جز الله. و محمد(ص)، ولیّ، بنده و فرستاده اوست.»
ولید الحَجّار در اظهارنظری درباره این سند می گوید:
«اینگونه بود که کتاب "العِبر" و "دیوان مبتدا و خبر" به آلودگی قلم دچار گشت.و نیز اینگونه بود که "مقدمه"ی ابن خلدون شامل صفحاتی در هجاء و بدگویی عرب شد. چهار نسخه از کتاب "العبر" تحریف گشت! یکی از آنها، به کتابخانۀ بلاط در فاس بازگردانده شد...و دومی به مسجد قیروان در تونس فرستاده شد، اما دو نسخه دیگر در دارالکتب قاهره جای داده شد! آیا انسان نمی پرسد که چرا "مقدمه" در پاریس چاپ نشد الّا در سال 1841م و در بیروت در سال1886م ؟ و در آخر در مصر سال1886؟ [یعنی] بعد از اینکه در خلال اشغال مصر توسط ناپلئون ، فرصت جای دادن این دو نسخه تحریف شده درکتابخانه قاهره؛ برای شرق شناسان همراه اش فراهم شد. آیا کسی هست تا درباره اصلِ نسخه ای که در مسجد قرویین قرار دارد، سوال کند؟ پس پرسشگر بداند که که گذارندۀ فهرست در کتابخانۀ آن مسجد، عرب نیست، بلکه او «آلفرد بل» است، و کسی که وی را در فهرست بندی محتویات آن کتابخانه کمکش کرد و پشتیبانی اش نمود، کسی نبود جز مردی موسوم به "لیوی بروفونساک". و او یهودی الاصل است.»1
1-ولید الحجّار، رحلة النیلوفر أو آخر الأمویین(سفر نیلوفر یا پایان کار امویان[اندلس])، ص436-439

منبع:مسخ الصورة.صفحه 60-64

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد