تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

موسی و فرعون ، مبارزه نبوت با قدرت کابالیسم (2)

آیت الله مرتضی رضوی


در دوره‌ی سلسله‌ی نوزدهم فراعنه، کاهنان پیشگویی کردند که پسری متولد خواهد شد و سلسله نوزدهم در اثر قیام او دچار ضعف و سقوط خواهد گشت. برخی گفته‌اند موسی (ع) در عصر رامسس دوم متولد شده، و به نظر برخی دیگر در زمان منفلی اول (منفطا)، به دنیا آمده است. 

 

متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت بیست‌وپنجم 

موسی و فرعون

موسی و فرعون

صوفیان کابالیست بر آئین یهود و میان یهودیان نفوذ کرده و تورات را تحریف کردند؛ تورات که سهم بزرگی در سازمان تاریخ دارد در این نکته‌ی اساسی که تاریخ خودش است، چیزی به دست نمی‌دهد و هرچه در این‌باره از آن برآید دچار اشکالات است. قرآن نیز چنان‌که پیش‌تر به شرح رفت [10] بنابر دلایلی حکیمانه، از آوردن ارقام تاریخی خودداری کرده است.

به هر صورت آن چه مسلم است؛ موسی (ع) در دوره‌ی سلسله‌ی نوزدهم در زمان یک فرعون متولد شده و در خانه او بزرگ شده و از مصر فرار کرده است و در زمان فرعون بعدی که جانشین او بوده، به مصر باز گشته است.
بر اساس غیب‌گویی صوفیان، قدرت کابالیسم فرمان داد؛ مأموران مذکر و مونث به کشتن نوزادان پسر طایفه‌ی بنی‌اسرائیل، گسیل شدند؛ سر نوزادان پسر با خنجرها بریده شد، شکم کودکان پسر با نیزه‌ها پاره گشت.

ابلیس در مجلس سنای مصر

کاهنان این غیب‌گویی را از ابلیس گرفته بودند. درباره‌ی تماس کاهنان با ابلیس و شیاطین، آیه‌های221، 222، 223، سوره‌ی شعراء، می‌گوید: «هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى‏ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ تَنَزَّلُ عَلى‏ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ : آیا خبر دهم شما را از کسی که شیاطین بر او نازل می‌شوند؟ شیاطین نازل می‌شوند بر هرکسی که از راه خارج‌کننده و نیز مرتکب غیرحلال باشد می‌شنوند (سخنان شیاطین) را و اکثرشان دروغ‌گویانند.»

افّاک: از ماده «اَفِکَ یأفَکُ»: به معنای دروغ‌گو و بهتان‌زننده است، اما اَفّاک: از ماده «اَفِکَ یأفَکُ»: به معنای از راه به در کننده است و آن‌که دیگران را از رأی و تصمیم درست به رأی و تصمیم نادرست برمی‌گرداند. در آیه بالا مراد همین معنی دوم است یعنی شیطان بر کسی نازل می‌شود که دو صفت داشته باشد: دیگران را از راه درست به راه نادرست بکشاند، و روش غیرحلال را برگزیند. و البته دروغ‌گویی در همین معنی دوم نیز نهفته است.

و مراد از چنین شخصی، کاهن و کاهنان هستند. و نکته مهم این است که می‌فرماید «یُلْقُونَ السَّمْعَ»: گوش فراداده و می‌شنوند. نمی‌گوید از وسوسه‌های شیطان پیروی می‌کنند. و آیه نصّ است در این که آنان با شیطان به صورت مشافهه‌ی حضوری رابطه داشته و به طور مجسم او را می‌بینند و گفته‌هایش را نیز می‌شنوند.

اصول کافی: ج1 ص252-253، از امام باقر(ع): «… إِنَّهُ لَیسَ مِنْ یوْمٍ وَ لَا لَیلَةٍ إِلَّا وَ جَمِیعُ الْجِنِّ وَ الشَّیاطِینِ تَزُورُ أَئِمَّةَ الضَّلَالَةِ : هیچ شبانه‌روزی نیست مگر این‌که همه‌ی جن‌ها(ی کافر) و شیاطین، رهبران جریان گمراهی را زیارت می‌کنند.»
رهبران ضلالت و گمراهی دو گروه هستند: رهبران فکری و نظری. و رهبران قدرت و اجرائی.

پیشتر به شرح رفت و در آینده بویژه در مبحث اسلام و کابالیسم خواهیم دید که ابلیس در مجالس سنا نیز شخصاً حاضر می‌شده و در «دارالندوه» قریش نیز در جلسه سران قریش حاضر شد و برایشان نظر مشورتی داد و برنامه‌ریزی کرد.

در ماجرای حضرت موسی، سه جریان کابالی را در برابر او مشاهده می‌کنیم: کاهنان، ملاء (= سنا و به قول قرآن: مؤتمر) و فرعون. یعنی او هم با جریان معنوی و هم با جریان ملاء و مجلس سنا، و هم با سمبل قدرت به نام فرعون، مبارزه کرده است.

مجلس سنای مصر مطابق برنامه‌ریزی ابلیس، کشتار کودکان بنی‌اسرائیل را تصویب کرد و فرعون فرمان اجرای آن را صادر کرد. درباره‌ی‌ سنای مصر سخن خواهد آمد. اما نمی‌دانیم که افرادی از کاهنان معبد بزرگ علاوه بر پیشگویی، در مجلس سنا نیز به عنوان عضو حضور داشته‌اند یا نه. قدر مسلّم این است که هر سه جریان به طور متحد در تصویب و اجرای این قانون عمل کرده‌اند. برخلاف زمان بعثت موسی و برگشت مجدد او به مصر که میان فرعون و سنا اختلاف بوده است که شرحش خواهد آمد.

کابالیسم همیشه موفق بوده زیرا ابلیس برایش برنامه‌ریزی می‌کرده و غرایز انسان نیز در خدمتش بوده است. تنها در مواردی شکست خورده که «قضاء» بر «قَدَرَ» مسلط شده است، ابلیس و هرکسِ مثبت یا منفی در برنامه‌ریزی خود از قَدَرهای خلقت بهره می‌جوید. اما قضا چیز دیگر است و جریان قدرها (قوانین طبیعت) را تحت تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را در مسیر ویژه قرار می‌دهد. در این صورت ماهرترین، نیرومندترین و اندیشمندترین برنامه‌ریز شکست می‌خورد، خواه کسی باشد که در برنامه‌ریزی خود از قوانین طبیعت حسن‌استفاده می‌کند و خواه کسی باشد که سوءاستفاده می‌کند. برای مشروح این مسئله‌ی بس مهم، پیچیده و عمیق، رجوع کنید: کتاب «دو دست خدا».

سرنوشت موسی (ع) مشمول قضا گشت و یکی از موارد آن شد، و موسی در دامن فرعون و خانه‌ی او بزرگ شد.
و یکی از موارد بزرگ قضاء، دو بخش بودن تاریخ است؛ تاریخ با ماهیت کابالیسم -که از آغاز تا به امروز بوده و اکنون به پایان خود رسیده- و بخش دوم، تاریخ با ماهیت انسانی است و هم اکنون دارد شروع می‌شود.

سنا اعدام موسی را تصویب می‌کند

موسی جوان هیجده ساله بر درشکه‌ی سلطنتی سوار و از قصر خارج شده وارد شهر شد: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَینِ یقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَیهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ فَاغْفِرْ لی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَی فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى‏ إِنَّکَ لَغَوِی مُبینٌ فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسى‏ أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی‏ کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یسْعى‏ قالَ یا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِکَ لِیقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ [11] آن هنگام که به کمال نیروی جسمی و روحی رسید و کامل شد، به او دانش، توان داوری و تشخیص، دادیم و ما این چنین پاداش می‌دهیم نیکوکاران را (از قصر در آمده و) داخل شهر شد در وقتی که مردم شهر در بی‌خبری (فاصله میان مغرب و عشاء) بودند (زیرا می‌خواست به اوضاع شهر سرکشی کند و از چگونگی جامعه خبردار شود) دو مرد را دید با همدیگر به قصد کشت دعوا می‌کنند یکی از حزب او و دیگری از دشمنانش، آن که از حزب او بود از موسی بر علیه دشمن یاری خواست؛ موسی مشتی بر دشمن نواخت و او مُرد. موسی به آن مرد که از حزبش بود گفت: این دعوا که به راه انداخته بودید از عمل شیطان بود که او دشمن گمراه کننده‌ی آشکار است (زیرا آن درگیری بر خلاف برنامه سیاسی موسی بود) گفت خدایا من بر نفس خود ظلم کردم (که بر خلاف برنامه ام وارد درگیری شدم) پس ببخش بر من، خدا نیز بر او بخشید که خداوند بخشاینده و مهربان است و گفت: پروردگار من آن چه را که به من ارزانی داشته‌ای در پشتیبانی از مصریان و درباریان مجرم به کار نخواهم گرفت. شب را در شهر با ترس به صبح رسانید در حالی که مترقبانه به اطراف می‌نگریست. ناگهان همان مرد دیروزی را دید که باز با یک مصری دیگر درگیر است و از او کمک می‌طلبد، موسی گفت: تو آشکارا در اشتباه هستی (که با دشمنان درگیر می‌شوی و این با برنامه‌ی من مطابق نیست لیکن باز از یاری او دریغ نکرد) پس وقتی که خواست مرد مصری را بگیرد گفت: ای موسی می‌خواهی من را نیز بکشی همان‌طور که دیروز یکی را کشتی، تو در صدد اصلاح جامعه نیستی می‌خواهی در زمین جبار باشی و مردی از گوشه دور شهر شتابان فرا رسید و گفت: ای موسی ملاء کنگره تشکیل داده اند تا اعدام تو را تصویب کنند. پس بیرون رو که من از خیر خواهان تو هستم. پس موسی از شهر خارج شد در حال ترسان که اطراف را می‌پائید. گفت: پروردگار من مرا از این قوم ستمگر نجات ده.»

از کلمه‌ی «شیعه = حزب» برمی‌آید که موسی (ع) نیز به عنوان پسرخوانده فرعون عضو کنگره بوده و یک گروهی را نمایندگی می‌کرده است.

موسی از «تبس» پایتخت فرعونیان خارج شد تا از مصوبه‌ی مجلس سنا = مؤتمر = کنگره، نجات یابد. در چهار جانب کشور مصر مردمان بَدوی غیرمتمدن حضور داشتند. اما پیامبران هجرت از مدنیت را حرام می‌دانستند، برای موسی تنها یک راه بود و آن حرکت به سوی خلیج قلزم (سوئز) بود تا خود را به صحرای سینا و سپس به یکی از مدنیت‌های سامی برساند.

خود را به نوک خلیج قلزم رسانید و وارد صحرای سینا شد، باریکه‌ی هموار ساحل را طی کرد که کوهستان سینا در سمت چپ او قرار داشت. از سینا نیز خارج شد و در شهر مدین (فاصله میان عربستان و اردن) میهمان شعیب شد. او که به ظاهر شاهزاده‌ی دربار فرعون بود اینک به دامادی شعیب در آمده و گلّه گوسفندان او را چوپانی می‌کند.

وقتی که ابلیس دچار ضعف شدید می‌گردد

سنا و دولت مقتدر مصر از یافتن موسی بازماندند. شاید این اولین مصوبه‌ی مؤتمر مصر بود که به مرحله‌ی اجرا نرسید، وگرنه خود فرعون ناچار بود که فرزندخوانده‌ی خود را اعدام کند. کاهنان و سناتورها تبلیغات شدیدی در انتقاد به فرعون راه انداخته بودند که برخلاف پیشگویی‌ها همان‌کس را پرورانید که قرار است بر علیه قدرت کابالی مصر قیام کند و سلسله‌ی ‌نوزدهم را از بین ببرد. همین انتقادها خود علت ضعف دولت کابالی می‌گشت به طوری که ده سال پس از آن‌که موسی برگشت هم دولت دچار ضعف شده بود و هم رقابت شدید میان سنا و فرعون در جریان بود.

ابلیس با همه‌ی توان ابلیسی خود، در ایجاد وحدت میان مثلّثِ معبد (کاهنان)، سنا و فرعون عاجز مانده بود. زیرا قضاء چنین ایجاب می‌کرد همان‌طور که به شرح رفت. و ابلیس هوشمند و برنامه‌ریز در مورد قضا، ناتوان و ضعیف است و در این مواقع است که: «إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً [12] کید و ره‌کار ماکرانه‌ی ابلیس ضعیف است.»

سه رکن کابالیسم (کاهنان، سنا و پادشاه) با همدیگر ناسازگار شده بودند در حالی‌که نمی‌دانستند همین ناسازگاری‌شان زمینه را برای موسای موعود آماده می‌کند. همان‌طور که فرعون نمی‌دانست با دست خودش موسی را می‌پروراند. همان‌طور که قدرت کابالیست امروزی به رهبری بزرگ مرکز کابالی آمریکا به منطقه ما آمده، در کشورهای عربی پایگاه‌ها زده و آن همه اسلحه به آنان فروخته، ولی نمی‌داند که همگی این کارهایش زمینه را برای موعود آخرالزمان (عج) آماده می‌کند. و در عین حال، مراکز قدرت کابالیستی به شدت تضعیف شده است. و از جانب دیگر خودشان به وضوح پایان تاریخ منحوس کابالی را مشاهده می‌کنند. و از جانب چهارم پرده از راز کابالا برافتاده و کاملاً واضح است که این‌بار نیز کید ابلیس برای حل معضلات کابالیسم دچار ضعف شدید شده است و دیگر کاری از او برای سامان دادن به نظام کابالا برنمی‌آید.

موضوع به حدی روشن است که اکثریت توده‌ی مردم نیز جریان زوال کابالیسم را درک می‌کنند. گرچه کابالا که خود دجال واقعی است در صدد دجال‌سازی در اذهان جامعه جهانی است، و با تبلیغات به محور آرماگدون به هیاهو پرداخته تا مرحله‌ی گذر از تاریخ کابالیسم به تاریخ انسانی را دچار درنگ و تأخیر کند تا در آخرین دوره‌شان ایامی را به وجود خود ادامه دهند لیکن اجل‌شان فرا رسیده است و «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یسْتَقْدِمُونَ» [13] لحظه‌ای نخواهند توانست که سقوطشان را به تاخیر اندازند همان‌طور که دانشمندان‌شان به این واقعیت اعتراف می‌کنند.

موسی و فرعون

موسی (ع) به مصر برمی‌گردد / گفتگوی تمدن‌ها

قرآن درباره‌ی یهودیان کابالیست عصر پیامبر اسلام (ص) که در مدینه و اطراف حضور داشتند می‌گوید: «بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُون [14] درگیری‌شان میان خودشان شدید است پنداری با هم متحد هستند در حالی‌که دل‌های‌شان پراکنده است این بدان علت است که آنان مردمی هستند که تعقل نمی‌کنند.»

ابعاد سه‌گانه قدرت مصر ده سال است که با همدیگر در چالش هستند. فرعونی که موسی پسرخوانده‌ی او بود مرده و فرعون دیگر به جای او نشسته است [15] (حوالی سال‌های1350 و 1400 پیش از میلاد) هنوز هم قدرت کابالیسم دچار اختلاف درونی است. و موسی قصد دارد به همراه همسر و فرزندان و گلّه گوسفندانش به مصر برگردد تا در کنار مادر و برادر خود زندگی کند. او ده سال است که در شهر مدین (که در سه‌راهی جاده بزرگ که تمدن بین‌النهرین را به تمدن مصر وصل می‌کند و جاده بخور که هند، جنوب ایران، دریای عمان و یمن را به جاده بزرگ وصل می‌کند) به چوپانی گلّه‌ی شعیب مشغول است او برابر اخبار رسیده از مصر و اوضاع نابه‌سامان حاکمیت آن، می‌اندیشد: در این شرایط کسی در صدد شناسائی او نخواهد بود، زیرا دیگر سر و وضع شاهزادگان را ندارد. چرا باید حاکمیت مصر برای یک چوپان حساس باشد.

از شهر مدین که در امتداد نوک خلیج عقبه قرار دارد، خارج می‌شود وارد صحرای سینا شده و از باریکه هموار ساحل همگام با پای گوسفندان پیش می‌رود. هنگام فرار از مصر، کوهستان سینا در سمت چپ او قرار داشت این بار در سمت راست او قرار دارد. وادی ایمن= دره‌ای که در سمت راست او از دامنه تا بالای کوه کشیده شده، آتشی را در آن دوردست‌ها دید به خانواده‌اش گفت: بروم از آن آتش قبسی بیاورم برافروزیم تا شما در این شب سرد و تاریک گرم شوید.

«سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمَّا أَتاها نُودِی مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسى‏ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یعَقِّبْ یا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنینَ [16] خانواده‌اش را پیش می‌برد، از طرف کوه سوسوی آتش را بدید به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید من آتشی را دیدم شاید از آن آتش برای شما خبری یا پاره‌ای بیاورم تا گرم شوید. وقتی که به آن رسید از جانب درّه‌ی سمت راست از درختی که در جایگاه با برکت بود، ندا داده شد که: ای موسی منم خدائی که پرورنده‌ی عالمیان است. عصایت را بیفکن. آن‌گه که دید عصا به جنبش درآمده گویا ماری است می‌جنبد برگشت پشت کرده و می‌رفت و باز نگشت. ای موسی پیش‌آی و نترس زیرا که تو از ایمن‌ها هستی. اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتی‏ وَ لا تَنِیا فی‏ ذِکْری اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشى [17] بروید تو و برادرت با معجزه‌های من، و سستی نکنید در یاد کردن من (در دعوت مردم به یکتاپرستی سستی نکنید) بروید به سوی فرعون که او نافرمانی را از حد گذرانیده است و با او به نرمی سخن بگوئید شاید به خود آید و یا (از خدا) بترسد. فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلى‏ أَنْ تَزَکَّى وَ أَهْدِیکَ إِلى‏ رَبِّکَ فَتَخْشى‏ [18] به فرعون بگو: آیا ممکن است به پاکی گرایی؟ و هدایت کنم تو را به سوی پروردگارت خدا ترس شوی؟»

ادامه دارد…

 علامه آیت الله مرتضی رضوی

     نویسنده: علامه آیت الله مرتضی رضوی

      منبع: کتاب کابالا و پایان تاریخش

       دانلود کتاب کابالا و پایان تاریخش

 قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
[10] در مبحث نوح (ع)
[11] آیه‌های14 تا21 سوره‌ی قصص
[12] آیه76 سوره نساء
[13] آیه49 سوره یونس
[14] آیه14 سوره حشر
[15] رامسس دوم مرده و منفلی (منفطا) اول در جای او نشسته است. یا منفلی اول مرده و سیتی به جای او نشسته است. بنابر اختلاف مورخین.
[16] آیه‌های 29، 30، 31 سوره‌ی قصص
[17] آیه‌های 42، 43، 44 سوره طه
[18] آیه‌های 18، 19 سوره نازعات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد