تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن
تاریخ تمدن

تاریخ تمدن

مستند داستان تمدن

کابالیسم و قوم لوط



فلسطین سرزمینی که میان دو قدرت بین‌النهرین و مصر قرار دارد، در آن زمان (بقول ویل دورانت) شبیه این بود که میان دو سنگ زیرین و زبرین آسیاب قرار دارد و از هر دو طرف همیشه تحت فشار بوده است. جاده اعظم که در مبحث پیش به اشاره رفت، از فلسطین عبور می‌کند و دو تمدن بین‌النهرین و مصر را به همدیگر متصل می‌کند، از بابل شروع شده از رود اردن عبور کرده، فلسطین را در نوردیده و از شمال ارتفاعات سینا در کنار ساحل مدیترانه، به مصر وارد شده به دو پایتخت متناوب مصر یعنی ممفیس و تبس، می‌رسد. 

 

متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت بیست‌ویکم ( قوم لوط )

در این‌جا باید به وضعیت جغرافی صحرای سینا که میان فلسطین و مصر واقع است اندکی توجه شود زیرا در مباحث آینده لازم خواهد بود:
صحرای سینا از هر چهار جانبش به زمین‌های هموار محدود می‌شود و وسط آن کوهستان سینا است. در سمت مدیترانه نوار ساحلی باریک و همچنین در ساحل خلیج قلزم (سوئز) و خلیج عقبه نیز نوار باریک هموار، کوهستان طور را در برگرفته‌اند. و از جانب مصر همان‌طور که امروز به کانال سوئز‌ ختم می‌شود فاصله کوهستان و کانال ناحیه‌ی چندان پهناوری نیست، در قدیم هم تقریباً همان حدود مرز سینا محسوب می‌شده.
جاده اعظم در جائی که به صحرای سینا می‌رسید از باریکه هموار میان کوه سینا و دریای مدیترانه عبور می‌کرد. پس از ویرانی شهر سدوم مردمان بین‌النهرین و مصر به شدت از مشاهده‌ی شهر ویران‌شده مشمئز بل ترسان بودند. لذا جاده به سمت جنوب گرایش یافت و سه راهی جاده اعظم با جادّه‌ی بخور به شهر مدین در حوالی نوک خلیج عقبه منتقل شد. از آن پس، مسیر عبور جاده اعظم از جنوب کوهستان سینا و باریکه ساحل خلیج عقبه و خلیج قلزم (سوئز) می‌گذشت.
جاده‌ای که از حوالی یمن و دریای عمان پس از پیمودن طول کوه‌های حجاز، در دوره‌ی پیش از ویرانی شهر لوط (سدوم) در آن‌جا به جاده اعظم می‌رسید، در دوره دوم در شهر مدین به هم رسیده و سه راهی را تشکیل می‌دادند. این جاده دوم در قرون بعدی به جاده بخور معروف گشت.

سدوم و گموراه

نابودی سدوم و گموراه اثر جان مارتین

زمینه‌ی جامعه‌شناختی شهر لوط

شهر سدوم محل حضور مردمان مختلف از نژادهای مختلف بود و واقعاً مصداق یک کاروانسرای بزرگ گشته بود. مسافران از هر جانب با کاروان‌های روان در سه جاده، پشت سر هم به سدوم می‌رسیدند. آنان در آن سفرهای طولانی علاوه بر هر نیاز، به شدت احساس نیاز جنسی می‌کردند. سدومیان نیز که در صدد جمع پول و مال بودند زنان را در اختیار مسافران (به قول امروزی‌ها جهانگردان) قرار می‌دادند.

میان رواج فحشای زنانگی در میان یک مردم، با همجنس‌گرایی مردان، یک ملازمه‌ی لاینفک وجود دارد. یعنی مردانی که زنان را در اختیار دیگران قرار دهند، خود به همجنس‌گرایی مبتلا می‌شوند. و رونق همجنس‌گرایی مردان نیز منشأ همجنس‌گرایی زنان می‌شود. خواهیم دید که مردم سدوم به مرحله‌ی سوم یعنی همجنس‌گرایی زنانه نیز رسیده بودند.
در احادیث ما آمده است که شهوت (غریزه‌ی جنسی) بُرنده‌ترین و کارآمدترین ابزار در دست شیطان است. ابلیس توانست با استفاده از موقعیت شهر سدوم، از شهوت مردم برای نظام کابالیستی خود بهره کافی را ببرد. [در این‌باره رجوع کنید: بحار، ج12 ص155 و آخر ص161 و اول ص162]

به خوبی روشن است که منشأ شیطانی فساد جنسی جامعه‌ی سدوم، سه راه بودن و ماهیت کاروانسرائی آن شهر بوده است. البته تکرار عبارت «سه راه» به خاطر اهمیت دو جاده اعظم و جاده بخور است و گرنه از یک دیدگاه باید آن را چهار راه نامید. زیرا از همان‌جا به طور مستقیم به آبادی‌های لبنان (فنیقیه) نیز رفت و آمد (گرچه به صورت ضعیف‌تر از سه جانب دیگر) مستمر بود. قرآن نیز به این‌که سدوم در سر راه قرار داشته و مردمان مختلف در آن رفت و آمد داشته‌اند، تصریح می‌کند:
«وَ إِنَّها لَبِسَبیلٍ مُقیمٍ [حجر : 76] آن شهر در اقامتگاه جاده، قرار داشت.»
«وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ [عنکبوت : 29] شما (مردم سدوم) راه را می‌بندید.»
که مراد راه بستن تجاری و اقتصادی مانند گران‌فروشی و کم‌فروشی و سرقت از ترازو، در حق مسافران است.
در عصر ظهور اسلام، جاده بخور باز از کنار ویرانه‌های سدوم می‌گذشت و در شامات به بندرهای بیروت، صور، صیدا، حیفا و عکا می‌رفته است که قرآن خطاب به قریش می‌گوید:
«وَ إِنَّکمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِمْ مُصْبِحینَ [صافات : 137] و شما (در سر راه تجاری‌تان) بر (آثار) آن مردم مرور می‌کنید صبحگاهان.»
در نقل‌ها آمده که تجار قریش وقتی که در سحرگاه از یکی از منازل حرکت می‌کردند در صبح روشن از کنار ویرانه‌های شهر لوط می‌گذشتند.

ابراهیم (ع) که در آن سوی رود اردن ساکن بود مأموریت یافت که لوط را برای هدایت و اصلاح جامعه سدوم به آن شهر بفرستد. لوط مردی قوی هیکل و هوشمند بود اینک به نبوت و وحی نیز مجهز شده بود، در شهر سدوم ساکن شد و همسری نیز از آن مردم برگزید و به تبلیغ پرداخت. مدت تبلیغات او در آن جامعه به طور دقیق روشن نیست. اما نظر به این‌که همسرش اهل سدوم بوده و هنگامی‌که مقدر می‌شود بلا بیاید، دست‌کم دارای دو دختر بالغ و بزرگ بوده است. با این حساب دست‌کم 15 سال در تبلیغ کوشیده است لیکن نتیجه‌ای (غیر از ابلاغ ماموریت خود) ندیده است.

سدوم و لوط

انهدام شهر سدوم و گریز لوط و خانواده‌اش از شهر؛ از آثار بیزانس
همسر لوط نجات نیافته و به دلیل نگاه کردن به پشت سر سنگ می‌شود

جامعه‌ی مدرنیته‌ی قوم لوط

قرآن ویژگی‌های جامعه سدوم را از زبان لوط چنین می‌شمارد:

1- کمونیسم جنسی

«قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُون [نمل : 54] عمل فحشای جنسی را در پیش نگاه‌های تان انجام می‌دهید؟!»
«وَ تَأْتُونَ فی‏ نادیکمُ الْمُنْکرَ [عنکبوت : 29] عمل جنسی منکر را در میدان‌های عمومی‌شهرتان انجام می‌دهید.»
در اروپا (بویژه سوئد، دانمارک، سوئیس و…) در روی چمن‌ها، پارک‌ها پیش چشم انظار عمومی حتی فقط با دو متر فاصله با خیابان، عمل جنسی را انجام می‌دهند. حتی برخی روابط عاطفی جنسی در فرودگاه‌ها، پیاده‌روها، کافه‌ها، رواج دارد. در دانمارک و سوئد زمانی کیوسک‌های ویژه برای عمل جنسی در کنار میدان‌ها و خیابان‌ها گذاشته بودند.

2- همجنس‌بازی

«أَ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون [نمل : 55] آیا شما با مردان آمیزش می‌کنید زنان را وامی‌گذارید؟! (این نادانی نیست) خودتان را به نادانی می‌زنید.»
در عصر مدرنیته نیز با وجود علم بر مفاسد بهداشتی، فرهنگی و اجتماعی همجنس‌بازی، باز غربیان به آن عمل می‌کنند. پارلمان‌ها از آن جمله پارلمان انگلیس این رفتار را به عنوان حقی از حقوق بشر تصویب کرده است و رئیس جمهور آمریکا و یا وزیر امور خارجه‌اش با افتخار تمام در همایش همجنس‌بازان شرکت کرده و برایشان سخنرانی می‌کنند.
لوط درباره‌ی همجنس‌بازی به آن مردم می‌گوید:
«أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُون [اعراف : 80و81] آیا این عمل بد را انجام می‌دهید؟! عملی که پیش از شما هیچ احدی از عالمیان مرتکب آن نشده است. با مردان آمیزش جنسی می‌کنید زنان را وا می‌گذارید، شما مردمی اسراف‌کار (تعدی کننده از حد و مرز) هستید.»

نکته:
می‌گوید: شما عملی را مرتکب می‌شوید که هیچ فردی از افراد عالَم‌ها، مرتکب آن نمی‌شود؛ رفتاری که نه در عالَم گیاه هست و نه در عالَم میکروب و باکتری، و نه عالَم حشرات، و نه در عالَم انواع حیوانات. و حتی نه در عالَم فیزیک از اتم (هسته، الکترون) تا کرات و تا منظومه و کهکشان. این رفتار شما در هیچ عالَمی سابقه ندارد، بر خلاف همه‌ی قوانین هستی است. چنین است که انسان مصداق «اسفل سافلین» (پست‌ترین پست‌ها) می‌گردد.

3- نفرت از پاکی

در منطق قوم لوط پاکیزگی جنسی، دلیل عقب‌ماندگی و اُمّل بودن، بود:
«قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یتَطَهَّرُونَ [اعراف : 82] به همدیگر گفتند: لوط و خانواده‌اش را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان پاکیزه‌گرا هستند.»
بلی! جرمشان این است که پاکی‌گرائی می‌کنند. امروز بر سر ایران و مردم ایران می‌کوبند که چرا به حقوق بشر عمل نمی‌کنید، چرا روسپی‌گری، عمل جنسی در انظار مردم و همجنس‌گرایی را آزاد و قانونی نمی‌کنید. در عصر کابالیستی مدرنیته پاک‌زیستی و پاکیزه بودن جرم است!! و این یعنی تکامل، ترقی و مدرن زیستن!!

جهان‌گردی

مسافرت و جهانگردی خوب است و در اسلام نیز مورد تشویق است:
«أَ فَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِها [حج : 46] چرا پس در زمین سیر و سفر نمی‌کنند تا دارای قلب (شخصیت)‌هایی باشند و با آن تعقل کنند.»
«أَ فَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیر [یوسف : 109] چرا در زمین سفر نمی‌کنند تا ببینند سرانجام پیشینیان چه بوده و بدانند زندگی اخروی بهتر و ارزشمندتر است.»
و آیات دیگر و احادیث فراوان که در این‌باره آمده است.

اما جهانگردی در فرهنگ کابالیسم چیز دیگر است هدفی غیر از اهداف ابلیسی در آن نیست. حتی سفرهای مطالعاتی طبیعی و اجتماعی همگی در جهت بهره‌برداری کابالیستی است که فحشا و همجنس‌گرایی از لوازم لاینفک آن است.
عده‌ای را نیز گمان بر این است که می‌توان در جهان کابالیستی امروز، نوع سالمی از جهانگردی را پذیرفت که جهانگردان بیایند و با پاکی کامل در میان این مردم بگردند و با پاکی نیز بروند. اینان نه تنها بویی از علم انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی نبرده‌اند، حتی واقعیتی را که با دو چشم‌شان می‌بینند، درک نمی‌کنند. اینان می‌بینند و اگر درک کنند می‌دانند که علت روی‌گردانی جهانگردان (اعم از مونث و مذکرشان) از سفر به ایران، عدم آزادی فحشا و همجنس‌بازی است. مرتب سخن از کیفیت هتل‌ها و خدمات می‌گویند. و نمی‌فهمند که اگر بهترین خدمات و کامل‌ترین رفاه را برای آنان تامین کنند باز به اندازه فلان کشور فقیر و فاقد امکانات، جهانگرد نخواهند داشت.

پرسش مهم:
چرا خداوند شهر لوط را از بین برد و با بلای ناگهانی آن را در لحظه‌ای با خاک یکسان کرد. اما برای غرب مدرنیته این همه مهلت داده است؟!

پاسخ:
در همین پرسش است که یکی دیگر از برنامه‌ریزی‌های ابلیس برای کابالیسم، شناخته می‌شود. ابلیس در آغاز مدرنیته می‌دانست که اگر جریان مطابق جریان شهر لوط پیش برود، همان نتیجه را برایش خواهد داد. این بار طور دیگر شروع کرد؛ همزمان با شروع کابالیسم جنسی، انسان‌دوستی از نوع کابالیسم را نیز شروع کرد. بمب‌ها از بالای سر مردم فرود آمده مردم را می‌کشند اما در این پائین آمبولانس‌های صلیب سرخ برای نجات زخمیان زوزه می‌کشند.
تمام ثروت جهان مال چندین خانواده کابالیست است. اما «تأمین اجتماعی» نیز به راه انداخته‌اند. و از این قبیل خدمات ابلیسی برای تداوم بخشیدن به تاریخ کابالا.
اما دفع بلا با این برنامه فقط مدت معینی بلا را به تأخیر می‌اندازد و در عوض این درنگ، سرنوشت قطعی سقوطشان فرا می‌رسد. این نکته مهم است توجه فرمائید: این تأخیر بلا، یک عوض دارد؛ بلای قوم لوط، موردی و در ناحیه‌ی معین و محدود بود، اینک جهان به یک شهر، بل به یک دهکده تبدیل شده است. در عوضِ این درنگ، سقوط جهانی کابالیسم و پایان تاریخ آن به طور کلی خواهد آمد که می‌آید.

القاء، نفوذ، توجیه

کدامیک از حق و باطل نیازمند توجیه، القاء و نفوذ هستند؟ از آغاز تاریخ، جریان حق همیشه سخنش را رک، صریح، بدون نیاز به توجیه و بدون استفاده از رفتار خزنده‌ی نفوذی، به فرد و جامعه اعلام کرده است.
باطل هرگز از توجیه، القاء به ناخود آگاه مخاطب، رفتار نفوذی، بی‌نیاز نبوده و نیست. و هیچ مردمی بدون توجیه راه باطل را انتخاب نمی‌کند. قوم لوط به حدی رفتارشان برایشان توجیه شده که رسماً نتیجه گرفته‌اند پاکی‌خواهی و اجتناب از همجنس‌گرایی، یک بینش نادرست و باطل است می‌گویند باید لوط و خانواده‌اش را از شهرمان بیرون کنیم زیرا آنان پاکی‌گرا هستند.

مگر قوم لوط دیوانه بودند که پاکی‌گرایی را جرم می‌دانستند؟ اگر دیوانه بودند، اساساً خداوند مجازاتشان نمی‌کرد زیرا دیوانه به هیچ‌وجه مکلف نیست و مؤاخذه هم نمی‌شود. رفتار شنیع‌شان برایشان توجیه شده بود، آن را صحیح و لازم و عمل درست می‌دانستند.
هیچ معمار نفوذی نمی‌آید به پول‌داران دُبی بگوید: بیا از نو بزرگ‌ترین بعل را در دُبی برپا کنیم. او این کارش را با القاء و توجیه به طور نفوذی انجام می‌دهد.
کابالیسم همیشه در قالب اصلاح‌گرایی، روشنفکری و دلسوزی سخن می‌گوید. ابلیس به آدم و حوّا گفت: «إِنِّی لَکما لَمِنَ النَّاصِحینَ [اعراف : 21] من برای شما از دلسوزانم.»

ترس ابلیس از خدا

در پاسخ پرسش «چرا خداوند شهر لوط را ویران کرد اما به مدرنیته که به همان خصلت آلوده است این همه مهلت داد؟» بیان شد که ابلیس از شکست برنامه‌هایش می‌ترسد، طوری پیش می‌رود که خشم خدا متوجه برنامه‌اش، نشود او همیشه به تدریج و تا حدودی پیش می‌رود و ادامه‌ی برنامه را به خود مردم می‌سپارد. به حدیث‌های شماره13 و15 بحار، ج12 صفحات161 تا165 توجه کنید. می‌بینید که ابلیس اول به طور حضوری قوم لوط را منحرف کرد سپس خودش را کنار کشید.

ادامه دارد…

 

 علامه آیت الله مرتضی رضوی

 

  نویسنده: علامه آیت الله مرتضی رضوی

 

  منبع: کتاب کابالا و پایان تاریخش

 

  دانلود کتاب کابالا و پایان تاریخش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد